تاریخچه ی مشهد
نوشته شده توسط : faezeh

تاریخچه مشهد

در هر آفرینش بهانه‌ای هست، در هر ساخت، در هر زایش، در خلقت انسان، در ساختن چتر، در کاشت هر دانه گندم، برای کشیدن هر دیوار، شهر هم برای تولدش بهانه‌ای دارد. بعضی شهرها را خاکشان بهانه آبادانی می‌شود، بعضی‌ها آب، چندی تجارت، و مشهد را عشق ساخته. پا که به خاکش می‌گذاری، حواست باشد هوای دلت را داشته باشی که بی‌هوا نماند.

به درون خاطرات شهر که بیایی، در میان همه گرد و غبارهایش یک باغ سبز هست، باغ حمیدبن قحطبه طایی. قبل از آن این خاک خیلی تنها بود تا که آقایی آمد و تنهایی شهر و مردمانش را برای همیشه کشت. اینجا هر وقت دلت گرفت، کافی است بگویی «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»

مشهد در آغاز قرن سوم متولد شد، در یک روز تلخ وقتی یک ستاره بر خاک افتاده بود، صدای گریه می‌آمد، جگری خونین بود، خورشید به شهادت رسیده بود.

کمی آن سوتر توس است. شهری با برج‌های ویران، شهری خاکستری که در کابوس‌هایش همواره آتش است که می‌سوزد، خون است که می‌ریزد توس است که می‌میرد. اینک در میانه‌اش فردوسی خفته با حنجره‌ای که دلیری‌ها، میهن‌پرستی‌ها و ایران را خوانده است. با تک تک کلمات شاهنامه. در اساطیر آمده است که فرمان ساخت توس را جمشید، پادشاه کیانی داد. با هجوم خون ریز تورانیان این شهر ویران شد. توس نوذر سپه سالار کیخسرو شهریار ایران زمین، کمربست به آبادانی این شهر و نام خود بر آن نهاد. توس ۹۰۰ سال در این شهر زیست و مرد. اینک تنش ذره ذره بر باد می‌رود پای دیوارهای ویرانه توس، جایی که مارها فلس می‌اندازند.

توس کجاست؟

توس نه نام یک شهر بلکه نام منطقه‌ای وسیع بوده است، که در بطن آن شهرهایی می‌تپیده است همچون نوغان و طابران که از آبادترین این شهرها بوده‌اند؛ در برگ‌های تاریخ آورده‌اند که این دو شهر هزار قریه آبادی را در بر می‌گرفته است. در طول تاریخ گاه نوغان اعتبار افزون یافته و گاهی طابران. نوغان اینک در دل شهر قرار گرفته و شور و شر گذشته‌اش در فریادهای میدان تره بار، هنوز جاری است. طابران در بیست کیلومتری غربی شهر مشهد قرار دارد، با بقایای ارگ و باروی نیمه ویرانی که مردم آنرا قصر مأمون می‌خوانند و بنایی که به بقعه هارونیه مشهور است.

با پاهای خسته یزدگرد

توس در دوره ساسانی در مسیر تجاری و حکومتی گرگان ـ نیشابور به مرو ـ بلخ بوده است. عبور جاده ابریشم از آن و قرار گرفتن در مسیر تجاری و حکومتی باعث آبادانی این شهر می‌شود.

در سالهای پایانی حکومت ساسانیان شهر توس جزء اصلی‌ترین شهرهای مرزی ایران زمین بوده است.

آنگاه که یزدگرد از مقابل سپاهیان عرب گریخت به خراسان روی آورد و به توس رسید. از حاکم توس و مرزبان خود پناه خواست. حاکم توس می‌دانست حضور پادشاه امکان یورش مسلمان‌ها را افزایش می‌دهد، او به این بهانه که شهر توس گنجایش موکب پادشاهی را ندارد، یزدگرد را مغموم و دلسرد راهی مرو کرد. حاکم مرو به استقبال تن خسته و در به در یزدگرد شتافت، یزدگرد در همان حال از حاکم مرو خراج عقب افتاده و الواح مالی مرو را بازخواست، حاکم قصد کشتن یزدگرد را کرد. یزدگرد گریخت، پادشاهی بدون سپاه، با پاهای خسته اسبش با تن گرسنه خودش به آسیابی پناه برد. آسیابان به وسوسه جواهرات در سال ۳۱ هجری خون یزدگرد را می‌ریزد و حکومت چهارصد ساله ساسانیان پایان می‌گیرد.
در بامداد اسلام

توس در زمان خلافت عثمان فتح شد و ندای آزادی و آزادگی به گوش مردم این سرزمین رسید. در سال ۳۵ هجری خواجه‌ربیع ابن خثیم از زهاد هشتگانه صدر اسلام و از تابعین (کسانی که صحابه پیغمبر(ص) را درک کردند) به توس مهاجرت کرد. خواجه سردار و دوست امام علی علیه‌السلام بود. نمی‌توانست انحراف و کاخ‌سازی معاویه را که خویشش بود ببیند، دلخسته و غمگین به این منطقه آمد ولایت علی(ع) و عشق علی(ع) را به مردم این منطقه آموخت و در سال ۶۱ رحلت کرد.

حکومت تاریک و تلخ امویان به شمشیر سردار ایرانی، ابومسلم از هم پاشید، عباسیان این قوم فتنه‌گر با حیله و نیرنگ تن سردار جوان را به خاک مهمان کردند و خون سرخ ابومسلم تا ابد بر دفتر تاریخ نقش بست.
خورشید بر خاک می‌افتد

بی‌کفایتی والیان عباسی و ظلم و جور آنها باعث شد تا فریاد آزادی‌خواهی از حنجره مردم خراسان برآید و سر به شورش بر دارند. آشوب تا به آنجا بالا گرفت که هارون الرشید، در سال ۱۸۹ برای سرکوب فریاد دادخواهی رهسپار ولایت شرقی شد. فرماندار خراسان، علی بن عیسی فرصت‌طلبانه با هدایای بسیار که با به بند کشیدن گوشت و استخوان و ناموس مردم خراسان به چنگ آورده بود به ری نزد هارون شتافت. هارون او را به حکمرانی و ظلمرانی پایدار داشت. پس از یکسال، شورش از حد گذشت، هارون وی را بر کنار کرد و در سال ۱۹۲ خود برای استقرار امنیت کامل راهی خراسان شد. در بهار وقتی دشت توس را عطر خاک و باران مسخ می‌کرد و بادهای شمالی تن را مور مور، هارون با تنی رنجور و بیمار به توس رسید. بیماری شدت گرفت، هارون درگذشت و در سناباد در تالار کاخ بزرگ باغ حمیدبن قحطبه به خاک سپرده شد.

این کاخ مرکز تحولات در توس آن زمان بوده است. حضرت رضا(ع) هنگام عزیمت به مرو در این باغ اقامت کردند. مأمون برای جلب حمایت شیعیان و رسیدن به حکومتی دیرپا، با فراخوانی و اجبار امام رضا(ع) به پذیرش ولایتعهدی، امام(ع) را در دهم شوال سال ۲۰۱ از مدینه به مرو آورد. سیاستمدارانه دستور داد تا با نام مبارک امام(ع) خطبه بخوانند و سکه بزنند. یکسال و نیم بعد و پس از سپری شدن ماه‌هایی پر از حادثه، مأمون امام را همراه خود کرد و مرو را به قصد بغداد پشت سر گذاشت. مأمون ابتدا در سرخس وزیر زیرک خود فضل بن سهل را کشت. آنگاه به توس رسید، در نوغان توقف کرد و در همان درنگ کوتاه نقشه پلید خود را به اجرا در آورد و امام را به شهادت رسانید.

حضرت را کنار قبر مأمون قاتل پدرش به خاک سپردند. زائرانش گرد تا گردش سکنا گزیدند و هسته اولیه شهر مشهد تشکیل شد.
سامانیان اولین آبادگران

بعد از حکومت پلید امویان و عباسیان، در دوره سامانیان است که توس دوباره از خاکستر ویرانی سر بر می‌آورد و با نام یک شهر آباد بر تارک تاریخ می‌درخشد.

از اولین کسانی که گام برداشت بر مشهدالرضا(ع)، ابومنصور محمدبن عبدالرزاق توسی، حاکم توس و مشهور به کنارنگ بود.

در نوجوانی فردوسی اولین شاهنامه منثور به دستور او در شهر طابران تدوین شد. فردوسی در دیباچه شاهنامه از این ایرانی‌نژاد با احترام زیاد یاد کرده است:

یکی پهلوان بود دهقان نژاد

دلیر و بزرگ و خردمند و راد
شیخ صدوق از قول امیر ابومنصور نوشته است:

«من در جوانی اعتقادی به حرم و مشهد حضرت رضا علیه‌السلام نداشتم و گاه مزاحم زائران آن حرم می‌شدم تا اینکه روزی به هنگام شکار، آهویی دنبال کردم و آن حیوان به دیوار حرم پناه برد. یوزی که در پی آهو دوانده بودم چون به کنار دیوار رسید از تعقیب آهو باز ایستاد تا اینکه حیوانک به درون روضه حضرت رفت اما چون به درون حرم رفتم اثری از آن نیافتم. از آن روز با خدای خود عهد بستم که زائران حضرت رضا علیه‌السلام را نیازارم و به آبادانی حرمش بپردازم. پس از آن هرگاه مشکلی برایم پیش می‌آمد به زیارت حرم حضرت می‌شتافتم و حاجت خویش را از او می‌خواستم، چنان که فرزند پسری خواستم و حاجتم برآورده شد.»

بعد از او نیز دیگر امیران سامانی بر این امر اهتمام ورزیدند.
غزنویان
شاهی می‌رود و شاه دیگری بر اریکه می‌نشیند، در این تصویر تاریخ. در زمان سلطان محمود به آبادانی توس به دلیل موقعیت نظامی ـ تجاری‌اش توجه ویژه‌ای شد. الفسوری بن معتز، والی خراسان در زمان سلطان مسعود اولین مناره را برای حرم مطهر ساخت، قنات سناباد را که خشک شده بود بازسازی کرد، کاروانسرایی ساخت تا زائران خورشید با پاهای پینه بسته جایی برای غنودن داشته باشند.
از سلاجقه تا خون سرخ ایرانی

سلطان سنجر جوان بخت به تخت نشست. اولین باروی مشهد در این دوره کشیده شد و آن هم به سبب جنگی بود که در روز عاشورای سال ۵۱۰ قمری میان علویان شهر مشهد با یکی از فقهای شهر تابران توس رخ داد. اهالی شهر توس با شمشیرهای آخته به مشهد هجوم آوردند و عده‌ای از مردم مشهد را شهید کردند. عضدالدین فرامرز علی، بارویی احداث کرد. وی شیعه مذهب بود و ایرانی‌نژاد. جایگاه والایش در کنار سلاطین سلجوقی هنوز هم نگاه تاریخ را مبهوت نگاه داشته است.

در آبادانی مشهدالرضا(ع) بسیار کوشید، در زمان او گنبدی بر فراز بقعه نهاده شد. ترکان زمرد ملک دختر، خواهرزاده سلطان سنجر ازاره حرم مطهر را با کاشی‌های نفیس سنجری با تاریخ اثنی عشر و خمس مائه آراست. مسجد بالاسر نیز در زمان وی احداث شد.

از شاه گریزان، خون ما بر شمشیر مغول ماند

چه تابی داری ای تاریخ، ای کژپرست و راست‌کش! چه صبری داری بر این ظلم و جور؟! هر گوشه‌ات خون است. خون سرخ ایرانی، خون سرخ بیگناه. ایران مغموم من چگونه تاب آوردی و نمردی از سوگ آن همه انسان مرده بر شمشیر مغول؟

از میان ساداتی که پس از علویان و ساداتی که پس شهادت حضرت رضا علیه‌السلام روی به این شهر آورده بودند، سادات موسوی از همه مقدمتر بودند و تأثیر بسیاری بر آبادانی مشهد بعد از حمله مغول گذاشتند. در آن روزگار سادات هر شهر، بزرگی برای انجام امور صنفی انتخاب می‌کردند، لقب یا شهرت این فرد نقیب بود. وجود همین نقبا باعث شد که مغولها پس از کشتار بسیار از ویران کردن مشهد صرف نظر کنند، در چند دوره همین نقبا بر مشهد حکومت کردند.

شهر مشهد در دست شاهرخ و گوهرشاد (تیموریان)

شهر مشهد تا دوره تیموریان یکی از شهرهای کم اهمیت خراسان بود، اما پس از آنکه شهر تابران توس توسط میرانشاه پسر تیمور ویران شد و بیشتر مردمش قتل عام شدند، شهر مشهد بزرگترین مرکز مسکونی ولایت توس شد.

اهالی تابران شروع به مهاجرت به مشهد کردند. با رسیدن حکومت به شاهرخ پسر تیمور در سال ۸۰۷، وی ابتدا فرزند خویش الغ بیگ سپس فرزند دیگرش بایسنقر را والی و حکمران خراسان غربی با مرکزیت مشهد کرد و او آغاز به آبادانی این شهر نمود. مرکز حکومت شاهرخ هرات بود، سمرقند (مرکز حکومت ماوراء النهر) و مشهد مهمترین شهرهای قلمرو وی شدند.

شاهرخ چهار باغ را در مشهد ساخت، چهارباغ مرکز حکومت خراسان و در واقع کاخ حکومتی بود. همزمان با اقدام شاهرخ، همسرش گوهرشاد یکی از باشکوه‌ترین و بزرگترین مساجد جامع را به نام مسجد جامع گوهرشاد ساخت. این خانواده هنر دوست نقش خوشی از خویش در این شهر گذاشته‌اند.

توجه شاهرخ و فرزندانش به مشهد باعث افزایش جمعیت و کمبود آب در پایان سده نهم شد. امیر علیشیر نوایی وزیر کاردان سلطان حسین بایقرا با هزینه شخصی اقدام به حفر کانالی چند فرسخی جهت انتقال آب چشمه گلسب (گیلاس کنونی) از غرب شهر تابران توس به مشهد کرد.

این اقدام امیر نه تنها مضیقه آب را در مشهد برطرف کرد، بلکه باعث آبادانی و توسعه روز افزون مشهد در دو قرن بعد شد.
«با پاهای پیاده سلطان تا پابوس سلطان»

غارتگر بودند، ازبکان را می‌گویم. در خراسان از ترس شمشیر ازبکان نمی‌شد سر به بالین گذاشت. شاه تهماسب در سالهای ۹۴۰ تا ۹۴۲ بارویی نو در مشهد احداث کرد. این بارو ۹ کیلومتر طول داشت و امنیت چند ساله مردم مشهد را فراهم آورد. شاه تهماسب فرزند شاه اسماعیل و دومین پادشاه صفوی بود.

یکی دیگر از اقدامات شاه تهماسب طلا اندودکردن گنبد حرم مطهر بود، که ابتکاری جالب و بدیع در اسلام به شمار می‌رود.
شاه عباس متولد و بزرگ شده مشهد بود. در سال ۹۹۵ قمری بر روی کوهسنگی مشهد تاج شاهی ایران بر سر گذاشت. مشهد را از تصرف ۱۰ ساله قوم ازبک آزاد کرد و توجه ویژه‌ای به این شهر داشت. در سال ۱۰۱۰ قمری پیاده از اصفهان به مشهد آمد. مهمترین کار او احداث خیابانی به طول تقریبی سه کیلومتر از غرب به شرق مشهد بود. دو دروازه جدید در غرب و شرق خیابان به نامهای بالا خیابان و پایین خیابان احداث کرد. درون خیابان مزبور کانالی حفر شد و آب چشمه گلسب را که قبلاً امیر علیشیر به مشهد منتقل کرده بود به اضافه آب قنات تازه احداث شده از میان آن جاری ساختند. با این شرط که از آب مزبور تا وقتی از دروازه پایین خارج می‌شود هیچ‌کس برای زراعت و مصارف کلی استفاده نکند.

احداث خیابان چهره مشهد را عوض کرد. آب امکان جمعیت‌پذیری این شهر را بالا برد و توسعه آن را طی صد و پنجاه سال بعد تا زمان نادرشاه ممکن کرد. شاه عباس در سال ۱۰۲۳ قمری موقوفات کریمانه‌ای را به نگهداری آب مشهد اختصاص داد.

مقبره خواجه‌ربیع به امر شاه عباس تجدید بنا شد. چند تن از دولت مردان وی نیز بناهای عام المنفعه دیگری در مشهد احداث کردند، که از آنان می‌توان به مهدی قلی بیک میرآخور (بانی حمام مهدی قلی بیک مشهور به حمام شاه) اشاره کرد، مهدی قلی بیک سردار و میرآخور شاه ایران بود که گنبد مشهور الله وردی خان را ساخت و اینک الله وردی خان خود نیز زیر گنبدش خفته است. مشهد به همت شاه عباس و دولتمردان او تبدیل به شهری ممتاز شد. بناهای گنبد سبز و مقبره پیر پالاندوز که به دو تن از عرفای شیعه مذهب ذهبیه اختصاص دارند، در همان زمان احداث شده‌اند.

تنها در نیمه دوم قرن یازدهم قمری حدود ده مدرسه بزرگ که هر یک به منزله دانشگاهی بود در مشهد ساخته شد. با افزایش امکانات شهری و همچنین ساخته شدن مدرسه‌ها، سطح علمی مشهد بسیار بالا رفت و تبدیل به یک قطب علمی در کشور شد.
از ملک محمود سیستانی تا نادر

مشهد برخلاف دیگر شهرهای بزرگ قدیم تا نیمه قرن دوازده قمری فاقد ارگ بوده است. ارگ‌ها عموماً در مراکز شهرها یا حواشی آنها احداث می‌شدند و محل استقرار حاکم و نظامیان تحت فرمان آنها بودند. ارگ هر شهر قلب دفاعی آن و آخرین محل مقابله با دشمنان بود. در مشهد حرم حضرت رضا علیه‌السلام نقش قلب دفاعی شهر را ایفا می‌کرد. در آغاز سده نهم، مشهد حکومت‌نشین شد و شاهرخ چهارباغ را به منظور استقرار حکام احداث کرد. در پایان دوره صفوی افغانها هجوم آوردند، ملک محمود سیستانی نیز مشهد را متصرف شد. ملک محمود در مشهد احساس ناامنی می‌کرد بدان سبب طی دو سال ۱۱۳۶-۱۱۳۵ در سمت دروازه سراب قلعه ارگ را احداث کرد و همین که سرداران صفوی به مشهد رسیدند، کوچ و بنه خود را برداشته و به داخل قلعه پناه برد.

نادر قلی بیک حاکم ابیورد بود. با کمک شاه تهماسب مشهد را از ملک محمود باز پس گرفت و حاکم خراسان شد. پس از آنکه افغان‌ها را اخراج کرده و به شاهی رسید. مشهد را مرکز حکومت خود قرار داد.

از آنجا که شهر مشهد محل زندگانی خاندان نادر بود و فرمان‌های حکومتی از این شهر صادر می‌شد، این شهر مرکز کشور بود. نادر به دارالحکومتی درخور خود نیاز داشت. لذا همانند اصفهان در داخل چهارباغ بنای جدیدی به نام عمارت هشت بهشت ساخت. بعد از ساختن این عمارت و افزایش جمعیت مشهد، مشکل کمبود آب جدی شد. نادر آب بند گلستان را به مشهد، چهارباغ و حرم منتقل کرد و سپس باروی شهر مشهد را مرمت کرد.
مشهد شهر بی‌دفاع

خراسان در نیمه اول سده سیزده قمری دستخوش خودسریها و طغیان حکام محلی شد. از سوی دیگر پیدایش کشور افغانستان، جدایی هرات از ایران، حملات منظم ازبک‌ها و پراکنده ترکمان‌ها که غارت خراسان دیگر برایشان تبدیل به شغلی موروثی شده بود؛ خراسان را به قهقرا برد، به این دلایل مشهد فرصت چندانی برای توسعه نداشت.

عباس میرزا ولیعهد ایران که اینک در حرم قدس رضوی در خاک است، والی خراسان شد. ارگ قاجاری را مرمت کرد و توسعه داد.

اولین کارخانه برق ایران در سال ۱۲۷۹ شمسی بنا به دستور مظفرالدین شاه، از روسیه به قیمت ۸ هزار تومان خریداری شد و تقدیم آستان قدس رضوی گردید. در محل بالا خیابان در کوچه‌ای معروف به چراغ برق نصب و راه‌اندازی شد. در میان بهت زائران، چشمهای گشاده‌شان از نور، شعری بر ایوان طلا روی تابلو نوشته شده بود با این مضمون:

شهی که شمع حریمش فروغ مشعل و ماه

چراغچی سزد او را مظفرالدین شاه
اولین آب لوله‌کشی در ایران نیز به مسجد گوهرشاد وقف شد، در سال ۱۲۹۴ خورشیدی توسط نیرالدوله (والی خراسان) که به آب منبع شهرت یافت.

پس از قرارداد آخال میان ایران و روسیه در سال ۱۲۹۹ قمری خطر هجوم ترکمانها تخفیف یافت و اهالی مشهد امکان ساخت خانه بیرون از باره شهر را یافتند.

این اتفاق به طور جدی از اوایل سده چهارده خورشیدی آغاز شد و اراضی جنوبی شهر تا کوهسنگی تبدیل به محل‌های مسکونی گردید.
(پهلوی) یک قدم تا امروز

با تأمین امنیت خراسان، مشهد شروع به رشد کرد و باز با کمبود آب مواجه شد. مصباح السلطنه اقدام به حفر چند رشته قنات در یکی از مناطق پر آب دشت توس یعنی روستای گناباد واقع در پنجاه کیلومتری شمال غرب مشهد و در مجاورت چشمه مشهور گلسب کرد و آب قنات‌ها را با احداث جویی به کوهسنگی منتقل کرد. جوی معروف به «جوی اسدی» یا «آب گناباد» تا حدود سال ۸۰ دارای آب بود.

مردم مشهد هم مانند همه مردم ایران فریاد داد خواهی بر ظلم حاکمان برداشتند و با قطره قطره خون خود با انقلاب را به پیروزی رساندند.

پس از انقلاب شکوهمند اسلامی فضاهای زیارتی، فرهنگی مشهد به شدت افزایش پیدا کرد. اینک شما را تنها می‌گذارم، خوش سفری بود با شما از دیروز تا امروز.

و اینک مشهد شهری آبادان، با پیشرفته‌ترین امکانات شهری پذیرای دل‌های فسرده زائران است. کبوتران حرمش پرواز می‌کنند با دل‌های دردمند و ابرهای آسمانش می‌بارند پا به پای چشمهای خیره به گنبد طلایی آقا.





:: برچسب‌ها: , بازار های مشهد , تاریخچه شهرمشهد و توس , تاریخچه مشهد , دیدنی های مشهد , پیشینه شهر تاریخی توس ,
:: بازدید از این مطلب : 214
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 مرداد 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: